برای اطلاع از معنی کلمه هوشیار با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.
معنی هوشیار در لغتنامه دهخدا
صاحب عقل، باهوش، عاقل، خردمند، هوشمند
معنی هوشیار در فرهنگ فارسی
هوشیار کلمهای پرکاربرد در زبان فارسی است که معانی مختلفی دارد. به طور کلی، هوشیار به کسی گفته میشود که:
بیدار و آگاه است: فردی که به اطراف خود توجه میکند و از اتفاقات پیرامون باخبر است.
هوشیار و زیرک است: کسی که سریع میاندیشد، تصمیمات خوبی میگیرد و به راحتی فریب نمیخورد.
مراقب و محتاط است: فردی که به خطرات احتمالی توجه میکند و برای جلوگیری از آنها اقدامات لازم را انجام میدهد.
تلفظ کلمه هوشیار
/hoSyAr/
مخالف هوشیار
غافل، بیخبر، بیتوجه
مترادف هوشیار
بیدار، آگاه، باهوش، خردمند، عاقل، هوشمند، بافراست، زیرک
معادل انگلیسی کلمه هوشیار
vigilant
aware
cautious
intelligent
clever
sober
observant
فرق هوشیار و هشیار
در زبان فارسی، کلمات “هوشیار” و “هشیار” هر دو به معنی آگاهی و بیداری هستند و گاهی اوقات به جای هم استفاده میشوند. اما تفاوتهای ظریفی بین آنها وجود دارد که با توجه به زمینه استفاده، میتواند اهمیت پیدا کند.
هوشیار
معنی کلی: به کسی گفته میشود که به اطراف خود توجه میکند، از اتفاقات آگاه است و میتواند سریع فکر کند و تصمیم بگیرد.
ابعاد: بر جنبههای شناختی و ذهنی تأکید دارد.
کاربرد:
در ارتباط با خطر: “هوشیار باش!” (مراقب باش، خطرناک است)
در توصیف افراد: “او فردی بسیار هوشیار است.” (به هوش و ذکاوت او اشاره دارد)
در توصیف وضعیت: “باید در رانندگی هوشیار باشیم.” (تاکید بر توجه و تمرکز)
هشیار
معنی کلی: به معنای آگاهی از خود و محیط اطراف است، شامل درک عمیقتر از وجود و ارتباط با دیگران.
ابعاد: بر جنبههای روحی و روانی تأکید دارد و به معنای بیداری از خواب غفلت است.
کاربرد:
فلسفی و عرفانی: “هشیاری معنوی” (آگاهی از وجود برتر و حقیقت)
روانشناسی: “توسعه هشیاری” (رشد آگاهی از خود و دیگران)
ادبیات: “هشیار بودن به واقعیت” (درک عمیق از زندگی و جهان)
خلاصه:
هوشیار: بیشتر به جنبههای عملی و ذهنی آگاهی اشاره دارد.
هشیار: به جنبههای عمیقتر و درونی آگاهی اشاره دارد.
مثال برای بهتر فهمیدن:
- یک راننده باید هوشیار باشد تا از تصادف جلوگیری کند.
- یک فرد هشیار به دنبال معنای زندگی است و به دنبال رشد شخصی است.
هوشیار در شعر و ادب پارسی
به روی توام دل گشاید همی
گرم زلف تو دل رباید همی
لب توست درمان درد دلم
دلم سوی او زان گراید همی
همه سود من هست در وصل تو
فراق توام زآن گزاید همی
شراب آر خیز ای دلارام یار
که هشیار بودن نشاید همی
خوش آید جوانی و عشق و شراب
چو این بود دیگر چه باید همی
ز کاری که دارد تعلق به دل
مرا عاشقی خوشتر آید همی
چو نام می و عاشقی بشنوم
دل اندر بر من نپاید همی
مرا مست کن کانده روزگار
ز هشیار بودن فزاید همی
گرم مست بینی نکوهش مکن
که هر هوشیار این ستاید همی
نتابم سر از راه عشق و شراب
که عقل این چنین ره نماید همی
ادیب صابر – دیوان اشعار – غزلیات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نوری را ز حرص خدمت تو
چون بر آتش بود قدم پیوست
نتواند که زحمتت ندهد
گاه و بیگه چه هوشیار و چه مست
هست اینک ندیم حلقهٔ در
ای جهان بر در تو بارش هست
انوری – دیوان اشعار – مقطعات