خانه / لغتنامه / معنی کلمه محزون چیست؟ و هم خانواده آن
معنی کلمه محزون چیست؟ و هم خانواده آن

معنی کلمه محزون چیست؟ و هم خانواده آن

در این پست با معنی کلمه محزون آشنا می‌شوید. همراه تور دانش باشید.

معنی کلمه محزون

محزون یعنی اندوهگین، غمین، غمناک، مهموم

هم خانواده محزون

مغموم، حزین، افسرده، غمنده

متضاد محزون

شاد، خوشحال

محزون به انگلیسی

sad

dejected

plangent

gloomy

محزون در شعر فارسی

هر ذره که در هوا و در هامون است
نیکو نگرش که همچو ما مجنون است

هر ذره اگر خوش است، اگر محزون است
سرگشتهٔ خورشیدِ خوشِ بی‌چون است

مولانا

🌸🌸🌸🌸🌸

پیامی ز مژگان تر می‌فرستم
کتابی به خون جگر می‌فرستم

سوی آشنایان ملک محبت
ز شهر غریبی خبر می‌فرستم

در اینجا جگر خستگانند افزون
ز هر یک درود دگر می‌فرستم

درود فراوان سوی شاه خوبان
ز درویش خونین‌جگر می‌فرستم

به سوی «‌حسام‌» از ارادت سلامی
گذر کرده از بحر و بر می‌فرستم

سزد گر بخندند بر خامی من
که خرما به سوی هجر می‌فرستم

گهر می‌فرستم سوی ژرف دریا
سوی شکرستان شکر می‌فرستم

ولیکن چه چاره که از دار غربت
سوی‌ دوست شرح سفر می‌فرستم

ز بیت‌الحزن‌ همچو یعقوب محزون
بضاعت به سوی پسر می‌فرستم

شد از نامه‌ات چشم این پیر روشن
تشکر به نور بصر می‌فرستم

حساما به ابروی مردانهٔ تو
درودی سراپا گهر می‌فرستم

به صبح جبین منیرت سلامی
به لطف نسیم سحر می‌فرستم

به من برق دادی به سویت ثنایی‌
ز برق تو رخشنده‌تر می‌فرستم

فرستادم اینک دل خسته سویت
تن خسته را بر اثر می‌فرستم

به بام بقای تو پرّان دعایی
هم‌آغوش بال اثر می‌فرستم

ملک‌الشعرا بهار

🌸🌸🌸🌸🌸

درنمی آید به چشم از لاغری مجنون ما
محمل لیلی بود سرگشته در هامون ما

می شود خوشوقت از خلوت دل محزون ما
در خم خالی چو می می جوشد افلاطون ما

گرچه جای باده، خون در جام ما چون لاله است
داغ دارد عالمی را کاسه پر خون ما

می گذارد پنجه شیر و بال می ریزد عقاب
در بیابانی که جولان می کند مجنون ما

ابر نتواند تهی کرد از گرفتن بحر را
از گرستن کی شود خالی دل پر خون ما؟

صبح نتواند شفق را در ته دامن نهفت
می کند گل از بیاض گردن او خون ما

از عتاب و ناز، شوق ما دو بالا می شود
حسن می بالد به خود از عشق روزافزون ما

خون ما گیراترست از غمزه خونخوار تو
رحم کن ای سنگدل بر خود، مرو در خون ما

می کشد از طوق قمری، حلقه ها در گوش سرو
بس که افتاده است رعنا مصرع موزون ما

خون خود را می خورند از رشک، سبزان چمن
چون به سیر گلشن آید سبز ته گلگون ما

صائب آمد از دل سنگین او تیرش به سنگ
نرم سازد گرچه سنگ خاره را افسون ما

صائب تبریزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *