معنی کلمه استلم در فارسی

کلمه استلم در زبان فارسی به معنای دریافت کردن است.

این کلمه از ریشه عربی “س ل م” می‌باشد.

در زبان فارسی، استلم را می‌توان به عنوان فعلی متعدی به کار برد، به این معنی که فاعل آن (کسی که عمل دریافت کردن را انجام می‌دهد) و مفعول آن (چیزی که دریافت می‌شود) وجود دارد.

علاوه بر معنای اصلی دریافت کردن، “استلم” می‌تواند به معنای “تحویل گرفتن” یا “قبول کردن” نیز باشد.

متضاد استلم

برای این کلمه، متضادهای دقیقی وجود ندارد، اما می توان از کلماتی استفاده کرد که معنای مخالف آن را تداعی کنند.

برخی از این کلمات عبارتند از:

• رد کردن: به معنای نپذیرفتن یا پس فرستادن چیزی
• انکار کردن: به معنای عدم پذیرش یا قبول چیزی
• رها کردن: به معنای رها کردن یا از دست دادن چیزی
• فراموش کردن: به معنای به یاد نداشتن یا از ذهن دور کردن چیزی
• گم کردن: به معنای ندانستن محل چیزی یا عدم یافتن آن

مصدر کلمه استلم

سلم

معنی استلمنا رسائل عبر الانترنت

نامه‌هایی را از طریق اینترنت دریافت کردیم.

نوشته معنی کلمه استلم و مصدر آن اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی استماع در لغتنامه دهخدا

شنیدن، نیوشیدن، شنود، گوش دادن.

معنی استماع در فرهنگ فارسی

استماع کلمه‌ای عربی به معنی گوش دادن و شنیدن است. این کلمه از ریشه “سمع” به معنی گوش گرفته شده است. استماع به معنی توجه دقیق و تمرکز به چیزی است که شنیده می شود.

مترادف استماع

اصغا، شنیدن، گوش دادن

استماع گزارش یعنی چه؟

استماع گزارش به معنی گوش دادن دقیق و با تمرکز به یک گزارش است. این کار به منظور درک کامل گزارش، شناسایی نکات کلیدی و ارزیابی آن انجام می‌شود.

قابل استماع یعنی چه؟

قابل استماع در دو معنی کلی به کار می‌رود:

۱. در حقوق:

قابل استماع در حقوق به معنی دارای شرایط قانونی برای رسیدگی در دادگاه است. دعوایی قابل استماع است که شرایط زیر را داشته باشد:

• دارای خواهان و خوانده معین باشد.
• دارای موضوع معین باشد.
• دارای خواسته معین باشد.
• منفعت خواهان در دعوا مشخص باشد.
• دعوا به دلیل مرور زمان یا سایر جهات قانونی ساقط نشده باشد.

اگر دعوایی فاقد یکی از شرایط فوق باشد، قابل استماع نیست و دادگاه به آن رسیدگی نخواهد کرد.

۲. در ادبیات:

قابل استماع در ادبیات به معنی دلنشین، جذاب و گوش‌نواز است. شعری یا نثری قابل استماع است که دارای فصاحت و بلاغت باشد و مخاطب را از خود راضی کند.

معنی عدم استماع

عدم استماع مخالف کلمه استماع است و به معنی نشنیدن و گوش نکردن است.

استماع به انگلیسی

hearing

استماع در شعر فارسی

ای آفتاب برج سیادت روا مدار

گر بر مثال جاه تو انجم شود نقط

آگه شود زمانه زاسرار لوح غیب

گر قوت بیان تو ماند برین نمط

آنجا که کلک مدح تو خواهد مسیر عقل

از شاخ سدره دست عطارد کند مقط

یک نکته استماع کن از عقل خرده دان

دانسته که عقل مصون باشد از غلط

چون مشک کیسوی تو بکافور شد بدل

زین پس مگیر دامن خوبان مشک خط

جمال‌الدین عبدالرزاق – دیوان اشعار – مقطعات

نوشته معنی کلمه استماع و عدم استماع اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی تکوین در لغتنامه دهخدا

هست کردن و نو بیرون آوردن چیزی را.

معنی تکوین در فرهنگ فارسی

معنی کلمه تکوینی در کارنامه

به معنی ارزشیابی مستمر است. این کلمه مجموعه فعالیت‌هایی را شامل می‌شود که دانش‌آموزان در مدرسه یا خانه برای یادگیری بهتری و کسب دانش و مهارت بیشتر انجام می‌دهند.

سیر تکوین یعنی چه؟

سیر تکوین به معنای پیدایش و آفرینش تدریجی و مرحله به مرحله چیزی است. این اصطلاح در فلسفه و عرفان کاربرد زیادی دارد و به طور کلی به دو معنی زیر به کار می‌رود:

۱. سیر تکوین جهان:

به فرآیند پیدایش و آفرینش جهان از ابتدا تا کنون اشاره دارد. این سیر شامل مراحل مختلفی مانند خلقت آسمان و زمین، پیدایش موجودات زنده، و تکامل انسان است.

۲. سیر تکوین انسان:

به مراحل مختلف رشد و نمو انسان از جنینی تا بزرگسالی اشاره دارد. این سیر شامل مراحل مختلفی مانند لقاح، تشکیل جنین، تولد، کودکی، نوجوانی، جوانی، و پیری است.

در هر دو مورد، سیر تکوین به معنای یک فرآیند طبیعی و تدریجی است که تحت قوانین الهی انجام می‌شود.

در فلسفه:

سیر تکوین در فلسفه به بررسی چگونگی پیدایش و آفرینش جهان و موجودات می‌پردازد. فلاسفه در مورد اینکه سیر تکوین چگونه آغاز شده است و به کجا ختم می‌شود، نظرات مختلفی دارند.

در عرفان:

به معنای سیر و سلوک و مراحل مختلفی است که عارف برای رسیدن به کمال و معرفت الهی باید طی کند. عارفان معتقدند که سیر تکوین و سیر تشریعی (یعنی سیر و سلوک بر اساس دستورات شرعی) در نهایت به یکدیگر می‌رسند.

اثر تکوینی یعنی چه؟

اثر تکوینی به پیامد و نتیجه طبیعی یک عمل یا پدیده اشاره دارد. این اثر به طور ذاتی و بدون دخالت انسان در نظام هستی رخ می‌دهد و تابع قوانین طبیعی است.

به عبارت دیگر، اثر تکوینی نتیجه‌ای است که بدون نیاز به اراده و اختیار انسان، به طور مستقیم از یک عمل یا پدیده ناشی می‌شود.

مثال:

• اثر تکوینی دروغ گفتن: از بین رفتن اعتماد و احترام بین افراد.
• اثر تکوینی گناه: اضطراب و ناراحتی روحی و روانی.
• اثر تکوینی صله رحم: افزایش طول عمر و سلامتی.

هدایت تکوینی یعنی چه؟

هدایت تکوینی به معنای رهبری و راهنمایی خداوند به موجودات در مسیر تکامل و کمال به صورت طبیعی و بدون دخالت اراده و اختیار آنها است. به عبارت دیگر، خداوند با قرار دادن استعدادها، غرایز، و قوانین طبیعی در وجود موجودات، آنها را به سوی هدف و غایت نهایی خود هدایت می‌کند.

هدایت تکوینی در مقابل هدایت تشریعی قرار دارد. هدایت تشریعی به معنای رهبری و راهنمایی خداوند به انسان‌ها از طریق وحی و انبیاء است. در هدایت تشریعی، خداوند با فرستادن پیامبران و کتاب‌های آسمانی، دستورات و احکام الهی را به انسان‌ها ابلاغ می‌کند و آنها را به اطاعت از این دستورات دعوت می‌کند.

تکوین به انگلیسی

conception

emergence

formation

incubation

bringing into existence

creation

genesis

bringinto existence

نوشته معنی و مفهوم کلمه تکوین اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی مذبذب در لغتنامه دهخدا

متحیر، دودل، کسی که در میان کردن و نکردن کاری دودل باشد.

دورو، منافق، دو به هم زن، سخن‌چین

معنی مذبذب در فرهنگ فارسی

در برخی موارد، کلمه «مذبذب» می‌تواند با کلمات دیگری ترکیب شود و معانی جدیدی ایجاد کند. به عنوان مثال:

• «مذبذب‌القلب» به معنای کسی که در قلب خود دودل و مردد است.
• «مذبذب‌الرأی» به معنای کسی که در رأی خود مردد و دودل است.
• «مذبذب‌الطبع» به معنای کسی که در طبع و خلق خود ناپایدار و متغیر است.

مُذَبذَب

مذبذب به انگلیسی

equivocal

hesitant

مذبذب در قرآن

خداوند در آیه ۱۴۳ سوره نساء می‌فرمایند:

«مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِکَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلي‏ هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلاً»

آنها افراد بی‌هدفی هستند که نه سوی اینها، و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هرکس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.

در این آیه، خداوند متعال منافقان را «مذبذب» معرفی می‌کند که به معنای عدم ثبات و پایداری در عقیده و عمل است.

مذبذبین یعنی چه؟

سرگردانان و متحیران

مذبذب بودن یعنی آمد و شدن کردن بین دو طرف بدون اینکه تعلق خاطری به هرکدام از طرفین داشته باشی. قرآن این صفت را برای منافقینی که بین مؤمنان و کافران رفت و آمد دارند بیان کرده است. چون این افراد نه به کفار وابسته هستند و نه اعتقادی به مؤمنان دارند.

مذبذب در شعر فارسی

پر مذبذب مباش و سر گردان

که ثباتست سیرت مردان

خویشتن دار و راست باش و امین

کز یسار تو ناظرند و یمین

قدم اندر زمین منه جز رست

کاسمان را نظر به جانب تست

کوش تا بی‌حضور دم نزنی

بر زمین خدا قدم نزنی

چون روی نرم باش و آهسته

تا نگردند خاکیان خسته

از تو موری اگر بیزارد

پیشت آنرا به حشر باز آرد

چون صغیر و کبیر نیست معاف

در صغایر قدم منه به گزاف

خرده را کش تو خرد میخوانی

چون به پرسش رسد فرومانی

…

اوحدی – جام جم – در حضور دل و احیای نفس

نوشته معنی کلمه مذبذب و تلفظ آن اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی ارتحال در لغتنامه دهخدا

از مکانی به مکان دیگر شدن، کوچ کردن، مردن، موت، فوت، درگذشتن

معنی ارتحال در فرهنگ فارسی

ارتحال در شعر فارسی

ایدل ار ننگ داری از نقصان

جز سلوک ره کمال مکن

هر چه عقلت بدان دهد دستور

جز بدان کار اشتغال مکن

شرف نفس اگر همی خواهی

با فرومایه قیل و قال مکن

بامیدی که شم خیر بود

از در راحت ارتحال مکن

غم که فردا رسد مخور امروز

ترک شادی بنقد حال مکن

عرض نفس نفیس را هرگز

در پی مال پایمال مکن

منت از دوست بهر دنیائی

ور بود حاتم احتمال مکن

عجز و بیچارگی بهیچ سبیل

دشمن ار هست پور زال مکن

بشنو این پندها ز ابن یمین

ور مفید است از آن ملال مکن

ابن یمین – دیوان اشعار – قطعات

نوشته معنی و مفهوم کلمه ارتحال اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی استعمار در لغتنامه دهخدا

آبادانی کردن خواستن، معمور کردن، زندگانی خواستن، زندگانی دادن.

در اصطلاح کنونی استعمار به معنی تصرف عدوانی دولتی قوی نسبت به مملکتی و غصب اموال و پایمال کردن حقوق و فعالیت معیشتی وی در آنجا.

معنی استعمار در فرهنگ فارسی

استعمار به انگلیسی

colonization

colonialism

استعمار در شعر فارسی

تا بود جان گرانمایه به تن

سر ما و قدم خاک وطن

بعد از ایجاد صد آشوب و فتن

بهر ایران ز چه رو در لندن

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

ما بزرگی به حقارت ندهیم

گوش بر حکم سفارت ندهیم

سلطنت را به امارت ندهیم

چونکه ما تن به اسارت ندهیم

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

حال «مارلینگ» تو را فهمیدیم

«کاک » را گاه عمل سنجیدیم

کودتا کردن «نرمان » دیدیم

آنچه رفتیم چو برگردیدیم

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

آخر ای لرد ز ما دست بدار

کشور جم نشود استعمار

بهر دل سوزی ما اشک مبار

تا نگویند ز الغای قرار

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

ما جگر گوشه کیکاووسیم

پور جمشید جم و سیروسیم

زاده قارن و گیو و طوسیم

ز انگلستان چو بسی مأیوسیم

لرد کرزن عصبانی شده است

داخل مرثیه خوانی شده است

فرخی یزدی – دیوان اشعار – دیگر سروده‌ها

نوشته معنی و مفهوم کلمه استعمار اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی زهد در لغتنامه دهخدا

بی‌رغبت شدن، پارسا شدن، روی بازگردانیدن از چیزی است بواسطه حقیر شمردن آن چیز.

معنی زهد در فرهنگ فارسی

زُهد

/zohd/

معنی زهد و تقوا – زهد و پارسایی

زهد در لغت به معنای روی‌گردانی از دنیا و تعلقات آن است.

تقوا در لغت به معنای پرهیزگاری و پرهیز از گناه است.

تفاوت زهد و تقوا در این است که زهد بر ترک دنیا و تعلقات آن تأکید دارد، اما تقوا بر پرهیز از گناه تأکید دارد. بنابراین، زهد می‌تواند در زندگی مادی و معنوی انسان تأثیرگذار باشد، اما تقوا بیشتر بر زندگی معنوی انسان تأثیرگذار است.

رابطه زهد و تقوا این است که زهد زمینه‌ساز تقوا است. زهد باعث می‌شود که انسان از دنیا و تعلقات آن روی‌گردان شود و به دنبال آخرت و نعمت‌های آن برود. این امر باعث می‌شود که انسان از گناه دوری کند و به سمت تقوا حرکت کند.

بنابراین زهد و تقوا یعنی روی گرداندن از دنیا و پرهیز گناه

زهد و پارسایی دو واژه‌ نزدیک به هم هستند که در لغت و اصطلاح اخلاق، معنای مشابهی دارند.

پارسایی در لغت به معنای پرهیزگاری، تقوا، عفت و خلوص است. در اصطلاح اخلاق، پارسایی به معنای پرهیز از گناه و تعلقات دنیا است.

بنابراین زهد و پارسایی معانی مشابهی داشته و به معنی دل بریدن از دنیا و همه متعلقات آن است.

زهد چیست و زاهد کیست؟

زُهد در لغت به معنای “روی‌گردانی از دنیا و تعلقات آن” است. در اصطلاح اخلاق، زهد به معنای “ترک دنیا و تعلقات آن به قصد آخرت” است.

در زهد، انسان به این باور می‌رسد که دنیا و تعلقات آن، ارزش واقعی ندارند و تنها آخرت و نعمت‌های آن است که ارزشمند است. بنابراین، انسان زاهد کسی است که دنیا و تعلقات آن را ترک می‌کند و به دنبال آخرت و نعمت‌های آن می‌رود.

زهد درجات مختلفی دارد. در زهد ابتدایی، انسان تنها از تعلقات مادی دنیا روی‌گردان می‌شود. در زهد متوسط، انسان از تعلقات معنوی دنیا نیز روی‌گردان می‌شود. و در زهد عالی، انسان حتی از خود نیز روی‌گردان می‌شود و تنها به خدا توجه دارد.

زهد در اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. درباره زهد در قرآن کریم و اهمیت آن، آیات متعددی وجود دارد. به عنوان مثال، در آیه ۲۰۰ سوره بقره آمده است:

“وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ”

“زندگی دنیا جز سرگرمی و فریب نیست.”

در احادیث نیز، پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) بر اهمیت زهد تأکید کرده‌اند. به عنوان مثال، پیامبر اسلام (ص) فرموده‌اند:

“زُهْدُ فِی الدُّنْیَا خَیْرٌ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَکْعَةٍ”

“زهد در دنیا بهتر از هزار رکعت نماز است.”

زهد آثار و فواید زیادی دارد. از جمله این آثار و فواید می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

• آرامش روحی و روانی
• دوری از تعلقات دنیا و وابستگی‌ها
• تمرکز بر آخرت و نعمت‌های آن
• رشد معنوی و اخلاقی

زهد یک فضیلت اخلاقی است که می‌تواند به انسان کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشد.

معنی کلمه زهد ریایی

زهد به انگلیسی

asceticism

austerity

devotion

piety

piousness

abstemiousness

زهد در شعر فارسی

از زهد اگر مدد دهی ایمان را

مرتاض کنی به ترک دنیی جان را

ترک دنیا نه زهد دنیا زیراک

نزدیک خرد زهد نخوانند آن را

ابوسعید ابوالخیر – رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران

زاهد نکند توبه به زهد ای ساقی

هرچند عیان عمل نمود ای ساقی

پرکن قدحی شراب زود ای ساقی

کاندر ازل آنچه بود، بود ای ساقی

امیر معزی – رباعیات

نوشته معنی کلمه زهد و تلفظ آن اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی نقص در لغتنامه دهخدا

کمی، عیب، کاستی

معنی نقص در فرهنگ فارسی

کم شدن، کاسته شدن، کمی، کاستی

کاستی، خرابی، صدمه، کاهش، کمبود

متضاد نقص

کمال، بی‌عیب، تمام، درست، صحیح، سالم

عیب و نقص یعنی چه؟

نقص به انگلیسی

defect

deficiency

fault

flaw

demerit

frailty

handicap

impairment

imperfection

insufficiently

shortcoming

spot

decrease

نقص در شعر فارسی

ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد

دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد

در دیده خیالی که مرا بد ز رخ تو

یکباره همه رفت و خیالی دگر آمد

بر مرکب شایسته شهنشاه شکوهت

بر تخت دل من به جمالی دگر آمد

شد نقص کمالی که مرا بود به صورت

در عالم تحقیق کمالی دگر آمد

بر طبل طلب می‌زدم از حرص دوالی

ناگاه بر آن طبل دوالی دگر آمد

از سینه نهال امل از بیم بکندم

با میوهٔ انصاف نهالی دگر آمد

بر عشوه ز من رفت به تعریض نکالات

آسوده به تصریح نکالی دگر آمد

در وصف صفا حیدر اقبال به چشمم

بر دلدل دولت به دلالی دگر آمد

سنایی – دیوان اشعار – غزلیات

نوشته معنی کلمه نقص و هم خانواده آن اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی زنخدان در لغتنامه دهخدا

چانه. زنخ. ذقن. زیر چانه

معنی زنخدان در فرهنگ فارسی

کلمه “زنخدان” در فارسی به معنای “چانه” است. این واژه در شعر و ادبیات فارسی کاربرد زیادی دارد و اغلب به زیبایی و جذابیت چانه اشاره می‌کند.

معنی زنخدان فرو برد چندی به جیب

سیب زنخدان یعنی چه؟

زنخدان به انگلیسی

chin

زنخدان در شعر فارسی

همی گذشت بکوی اندرون بت مشکوی

ز روی او شده جای نشاط و رامش کوی

جفا نمود و بمن روی باز کرد بخشم

ز خشم چون گل صد برگ برفروخته روی

برفت و ماند مرا دلفکار و زار بجای

ز دیده بر دو رخ از جوی خون گشاد آموی

رخم بزردی زر است و تن بزاری زار

دلم ز ناله چو نال است تن ز مویه چو موی

بعشق خوبان گر با تو دانش است مو رز

بگرد خوبان گر با تو مردمی است مپوی

ازین نداد خداوند مهر خوبان را

ز مردم آنکه خداوندشان نداده مجوی

هرآنکو گوی زنخدان نیکوان جوید

دلش همیشه بود همچو پیش چوگان گوی

اگر درست کند بخت نام و کنیت من

ببوسه داد دل خویشتن بخواهم از اوی

قطران تبریزی – دیوان اشعار – مقطعات

نوشته معنی و مفهوم کلمه زنخدان اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.

معنی مفتون در لغتنامه دهخدا

در فتنه افتاده، دیوانه، عقل و مال رفته، شیفته، عاشق، ربوده دل، دلشده، دل از دست داده

معنی مفتون در فرهنگ فارسی

عاشق، شیفته، دلباخته، شیدا، فریفته

مفتون الله یعنی شیفته و مجذوب خدا شدن.

در زبان فارسی، عبارت «مفتون الله» معمولاً برای بیان عشق و علاقهٔ شدید به خداوند استفاده می‌شود. این عبارت می‌تواند نشان‌دهندهٔ ایمان و اعتقاد عمیق فرد به خداوند باشد.

مفتون به انگلیسی

fascinated

charmed

seduced

enchant

rapt

مفتون در شعر فارسی

ای زلف تو تکیه کرده بر گوش

ای جعد تو حلقه گشته بر دوش

ای کرده دلم ز عشق مفتون

وی کرده تنم ز هجر مدهوش

چون رزم کنی و بزم سازی

ای لاله رخ سمن بناگوش

گویند ترا مه قدح گیر

خوانند ترا بت زره پوش

گیرم که مرا شبی به خلوت

تا روز نگیری اندر آغوش

نیکو نبود که بی گناهی

یک باره مرا کنی فراموش

گیرم که سنایی از غمت مرد

باری سخنش به طبع بنیوش

بی روی تو بود دوش تا صبح

از نالهٔ او جهان پر از جوش

یارب شب کس مباد هرگز

زینگونه که او گذاشت شب دوش

سنایی – دیوان اشعار – غزلیات

چنانکه عاشق با کمال عجز داد عشق نتواند داد معشوق داد جمال خود نتواند داد با کمال قدرتای درویش آن معنی که او را عاشق جمال خود کرده است غالب است بنسبت خود همانا این معنی است که آتش در خرمن وجود گلگون زده است:

آن معنی قدسی که او را

مفتون جمال خویش کرده است

جان همه عاشقان عالم

از ضربت عشق ریش کرده است

عین‌القضات همدانی – لوایح

نوشته معنی و مفهوم کلمه مفتون اولین بار در تور دانش. پدیدار شد.