خانه / لغتنامه / معنی کلمه نطق چیست؟ و تلفظ آن
معنی کلمه نطق چیست؟ و تلفظ آن

معنی کلمه نطق چیست؟ و تلفظ آن

در این پست از تور دانش با معنی کلمه نطق و تلفظ آن آشنا می شویم.

معنی نطق چیست؟

نطق یعنی گفتار، سخنوری، سخنرانی، سخنگویی

در لغت نامه دهخدا نطق اینگونه معنی شده است: به روشنی بر چیزی دلالت کردن، به آواز کلماتی را تکلم کردن که بر مفهوم دلالت کند.

معنی نطق در عربی: کلمه “نطق” در زبان عربی به معنای “سخن گفتن” است. این کلمه از ریشه “نطق” گرفته شده است که به معنای “صدا درآوردن” است.

نطق کشیدن یعنی چه؟

“نطق کشیدن” در زبان فارسی به معنای “سخن گفتن” یا “صحبت کردن” است. این اصطلاح معمولاً در مورد سخن گفتن کوتاه و گذرا استفاده می‌شود. به عنوان مثال، اگر کسی بگوید “من فقط می‌خواهم چند کلمه نطق بکشم”، منظورش این است که می‌خواهد چند جمله کوتاه صحبت کند.

در برخی موارد، “نطق کشیدن” می‌تواند به معنای “اعتراض کردن” یا “حرفی زدن” نیز باشد. به عنوان مثال، اگر کسی بگوید “او بدون اجازه حرفی زد و نطق کشید”، منظورش این است که آن شخص بدون اجازه دیگران صحبت کرده است.

مترادف نطق

گویایی، گفتار، کلام، گفت، تکلم

متضاد

گنگی

نطق به انگلیسی

speech

sermon

talk

power of speech

presentation

تلفظ نطق

notogh / نُطُق

نطق در شعر فارسی

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروبالا را

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری
نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را

سعدی

✽✽✽

از مروت نیست چیدن غنچه نشکفته را
چون صدف کن پرده داری گوهر ناسفته را

سینه اهل تعلق شاهراه تفرقه است
میهمان باشد کثافت، خانه نارفته را

در دل تنگ است فتح الباب ها عشاق را
خنده ها در پرده باشد غنچه نشکفته را

دیده بیدار نگذارد اگر پایی به پیش
قطع کردن سخت دشوارست راه خفته را

خودسران سررشته پرواز را گم می کنند
سر مده در صید دل ها کاکل آشفته را

پاک چون گردند دل ها، فیض نازل می شود
می رسد از غیب مهمان، خانه های رفته را

با سیه بختی شود آسان ره دور عدم
می توان طی کرد در شب زود راه خفته را

خامشی را رتبه بالا(تر) بود صائب ز نطق
قدر و قیمت بیش باشد گوهر ناسفته را

صائب تبریزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *