خانه / لغتنامه / معنی کلمه برافروخت و مترادف آن
معنی برافروخت

معنی کلمه برافروخت و مترادف آن

برای اطلاع از معنی کلمه برافروخت با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.

معنی برافروخت

برافروختن به معنی شعله‌ور ساختن است.

روشن کردن شعله‌ای

برافروخته شدن کنایه از عصبانی شدن است.

برافروختن موم کنایه از سخن نرم گفتن می‌باشد.

مترادف برافروخت

فروزان کردن، منور ساختن، نور بخشیدن، فروغ بخشیدن، عصبانی شدن

برافروخت به انگلیسی

flare up

برافروخت در شعر فارسی

گه نیک به گفتار برافروخت مرا

گه سخت به کردار جگر سوخت مرا

چون بستن گفتار بیاموخت مرا

بر تخته عشق کرد و بفروخت مرا

ابوالفرج رونی – دیوان اشعار – رباعیات

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

بنمود بمن روی نگارین خود امروز

دلبند من آن کرد که مه روی کله دوز

در آرزوی روی نگاریش بدم دی

آن آرزوی دینه من راست شد امروز

میتافت بکف رشته و میدوخت بسوزن

ترک کله آن روی چو روی گل نوروز

من شسته بنظاره و انگشت همی گز

آب از مژه بگشاده و غلطان شده چون کوز

گفتم که ایا با تو دلم چون قد تو راست

چون زلف تو شد پشت من اندر غم تو کوز

چندین غم تو خوردم و ناز تو کشیدم

از عشق من و ناز خود آگاه نئی نوز

پیدا نتوانست جواب سخنم داد

از شرم برافروخت دو رخسار دل افروز

پیروزه نگین خاتم از انگشت بمن داد

یعنی که شود عاقبت کار تو پیروز

من بر سر میدان تو گردانم چون گوی

خواهی به وفا کوش بتا خواهی کین توز

سوزنی سمرقندی – دیوان اشعار – غزلیات

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

حدیث عشق در دفتر نگنجد

حساب عشق در محشر نگنجد

عجب می‌آیدم کین آتش عشق

چه سودایی است کاندر سرنگنجد

برو مجمر بسوز ار عود خواهی

که عود عشق در مجمر نگنجد

درین ره پاک دامن بایدت بود

که اینجا دامن تر درنگنجد

هر آن دل کاتش عشقش برافروخت

چنپان گردد که اندر برنگنجد

دلی کز دست شد زاندیشهٔ عشق

درو اندیشهٔ دیگر نگنجد

برون نه پای جان از پیکر خاک

که جان پاک در پیکر نگنجد

شرابی کان شراب عاشقان است

ندارد جام و در ساغر نگنجد

چو جانان و چو جان با هم نشینند

سر مویی میانشان درنگنجد

رهی کان راه عطار است امروز

در آن ره جز دلی رهبر نگنجد

عطار – دیوان اشعار – غزلیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *