خانه / لغتنامه / معنی کلمه شاخسار و جمله با آن
معنی کلمه شاخسار

معنی کلمه شاخسار و جمله با آن

برای اطلاع از معنی کلمه شاخسار با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.

معنی شاخسار در لغتنامه دهخدا

جای انبوهی از درختان بسیار شاخ، جایی از درخت که شاخ‌های بسیار رسته باشد.

معنی شاخسار در فرهنگ فارسی

بخش بالای درخت که پر از شاخه است.
شاخه درخت
ابزاری آهنی، پهن و سوراخ سوراخ (سوراخ‌های کوچک و بزرگ) است که مفتول طلا و نقره را از آن عبور می‌دهند تا باریک و صاف شود.

جمله با شاخسار

به جنگلی انبوه با درختانی پر شاخسار رفته بودم و به صدای آواز گنجشک‌ها گوش می‌دادم.
بلبل زیبا بر شاخسار درخت نشسته بود و برای رهگذران آواز سر داده بود.

شاخسار به انگلیسی

foliage

full of branches or trees

thicket

grove

شاخسار در شعر فارسی

دست قبا در جهان نافه گشای آمده است

بر سر هر سنگ باد غالیه‌سای آمده است

ابر مشعبد نهاد پیش طلسم بهار

هر سحر از هر شجر سحر نمای آمده است

لاله ز خون جگر در تپش آفتاب

سوخته دامن شده است لعل قبای آمده است

بلبل خوش نغمه زن هست بهار سخن

بین که عروس چمن جلوه نمای آمده است

فاخته در بزم باغ گوئی خاقانی است

در سر هر شاخسار شعر سرای آمده است

خاقانی – غزلیات

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم

گر بهار آید وگر باد خزان آسوده‌ایم

سروبالایی که مقصود است اگر حاصل شود

سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسوده‌ایم

گر به صحرا دیگران از بهر عشرت می‌روند

ما به خلوت با تو ای آرام جان آسوده‌ایم

هر چه در دنیا و عقبی راحت و آسایش است

گر تو با ما خوش درآیی ما از آن آسوده‌ایم

برق نوروزی گر آتش می‌زند در شاخسار

ور گل افشان می‌کند در بوستان آسوده‌ایم

باغبان را گو اگر در گلستان آلاله‌ایست

دیگری را ده که ما با دلستان آسوده‌ایم

گر سیاست می‌کند سلطان و قاضی حاکمند

ور ملامت می‌کند پیر و جوان آسوده‌ایم

موج اگر کشتی برآرد تا به اوج آفتاب

یا به قعر اندر برد ما بر کران آسوده‌ایم

رنج‌ها بردیم و آسایش نبود اندر جهان

ترک آسایش گرفتیم این زمان آسوده‌ایم

سعدیا سرمایه‌داران از خلل ترسند و ما

گر بر آید بانگ دزد از کاروان آسوده‌ایم

سعدی – غزلیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *