برای اطلاع از معنی کلمه دمان با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.
معنی دمان
دمان صفت بیانکننده حالت دمیدن میباشد. این کلمه در لغتنامه دهخدا به معنی نفسزنان و دمزنان آورده شده است.
در فرهنگ فارسی معین دمان، خروشنده و غرنده معنی شده است.
متضاد دمان
آرام
مترادف دمان
خروشان، خشمگین، خروشنده، غضبناک، مهیب، هار، هولناک
دمان به انگلیسی
blowing
terrible
دمان در شعر فارسی
دی صبح دمان چو رفت سیاره به راه
سیارهٔ اشک ریخت صد دلو آن ماه
روز از دم گرگ تا برآمد ناگاه
شد یوسف مشکین رسن سیمین چاه
خاقانی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ای نظم تو چو رای بگذشته از اثیر
در نظم هست لفظ تو چون لؤلؤ نثیر
ماننده ستاره ست اندر شب سیاه
معنی روشن تو در آن خط همچو قیر
در بزم و رزم چون تو که باشد شجاع و راد
در نظم و نثر کیست چو تو شاعر و دبیر
گویا شود ز خواندن شعرت زبان گنگ
روشن شود ز دیدن آن دیده ضریر
هنگام فضل طبع تو بحری بود دمان
هنگام جود دست تو ابری بود مطیر
تا در جهان جوانی و پیری بود مدام
جفت و قرینت بخت جوان باد و رای پیر
مسعود سعد سلمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
از هر چه گمان برد دلم یار نه آن بود
پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود
آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود
وان عشق مجازی بد و آن سود زیان بود
بر روی رقم شد شرری کز دل و جان تافت
و ز دیده برون آمد دردی که نهان بود
توحید من آن زلف بشولیدهٔ او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود
رویی که رقم بود برو دولت اسلام
زلفی که درو مرتدی و کفر نشان بود
بنمود رخ و روم به یک بار بشورید
آیین بت و بتگری از دیدن آن بود
پس زلف برافشاند و جهان کفر پراگند
الحق ز چنان زلف مسلمان نتوان بود
کویی که درو پای عزیزان همه سر بود
راهی که دراو وصل نکویان همه جان بود
از خون جگر سیل وز دل پاره درو خاک
منزلگهش از آتش سوزان دمان بود
بس جان عزیزان که در آن راه فنا شد
گور و لحد آنجا دهن شیر ژیان بود
چون کعبهٔ آمال پدید آمد از دور
گفتند رسیدیم سر ره بر آن بود
بر درگه تو خوار و ز دیدار تو نومید
بر خاک نشستند که افلاس بیان بود
بیرون ز خیالی نبد آنجا که نظر بود
افزون ز حدیثی نبد آنجا که گمان بود
سنایی