در این مقاله با معنی ورع همراه توردانش باشید.
معنی ورع
وَرَع در لغت به معنای پرهیزکاری و خویشتنداری است. کلماتی چون خودداری، زهد، تقوی، رِعَة نیز هم معنا و مترادف ورع هستند.
تفاوت ورع و تقوا
در نگاه اول هیچ تفاوتی ندارند و هر دو به معنی پرهیز و خودداری است اما از نظرمراتب عرفانی تفاوت دارند. اما ورع در مراتب بالاتری از تقوا قرار دارد. در تقوا شما باید از انجام گناه اجتناب کنید. اما در ورع علاوه بر تقوا، باید از شبهات و کارهای حلال و حرام که احتمال انجام کار حرام است دوری کند.
ورع در شعر فارسی
سعدی
مرائی که چندین ورع مینمود
چو دیدند هیچش در انبان نبود.
عطار
خط کلام است و حدیث است و ورع
نیست حاصل دیگران را جز جزع
هیچ میدانی که در عالم چه شد
این همه بدعت بعالم از که شد
از کسی کو راه حق پوشید و رفت
آستان دوزخ او بوسید و رفت
رو تو بیحکم خدا کاری مکن
خویش را درضدّ چو مرداری مکن
هر که از دین نبی بیزار شد
او نجس گردید چون مردار شد
هرکه او در راه دین تقصیر کرد
خویشتن را درجوانی پیر کرد
هرکه او آید بهمراهی ما
جای او باشد بهشت باصفا
هر که با او یار شد او یار دید
کور شد آنکه ورا اغیار دید
هرچه در عالم بظاهر حاضر است
تو یقین میدان که فانی آخر است
عطار
گفت داودش که ای نور قمر
خواهم از نخل ولایت یک ثمر
پس امام دین بگفتش این جواب
من همی ترسم در آخر از عذاب
زآنکه فرموده است جدّم مصطفی
آن نبیّ خاص و محبوب خدا
گر تو بی من رهروی در گلخنی
بلکه اندر این نسب دور از منی
اندر این ره خود نسب ناید بکار
طاعت و زهد و ورع داری بیار
اند راین ره جان بباید باختن
خانه در کوی ملامت ساختن
آنچه جدّم گفته است ای پاک دین
بشنو وبرخوان و در معنی ببین
گشت خود داود بس ترسان ازین
تا نباشد حال من فردا چنین
پیش جدّم من نباشم شرمسار
بی عبادت من نبودم برقرار