برای اطلاع از معنی کلمه دیرینه با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.
معنی دیرینه در فرهنگ فارسی
مترادف دیرینه
متضاد دیرینه
دیرینه به انگلیسی
old
ancient
long
age-old
deep-rooted
inveterate
chronic
habitual
دیرینه در شعر فارسی
دوزخ شرری ز آتش سینهٔ ماست
جنت اثری زین دل گنجینهٔ ماست
فارغ ز بهشت و دوزخ ای دل خوش باش
با دردِ غمش؛ که یار دیرینهٔ ماست
ابوسعید ابوالخیر – رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلطان گوید که نقد گنجینهٔ من
صوفی گوید که دلق پشمینهٔ من
عاشق گوید که درد دیرینهٔ من
من دانم و من که چیست در سینهٔ من
ابوسعید ابوالخیر – رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هرگه که مرا ز آمدن تو خبر آید
از جان و دلم انده دیرینه برآید
بسیار عنا دیدم در کان گهر من
از بخت همی کانم نزد گهر آید
هر روز من از آمدنت شاد کنم دل
هر روز همی تخم نشاطم ببر آید
اکنون که بداندیش مرا جان بسر آمد
دانم که غم دوری ما هم بسر آید
گر غم بفراق اندر مان بیشتر آمد
شادی بوصال اندر مان بیشتر آید
اکنون که سعادت را بر من گذر آمد
دانم که غم هجر ترا هم گذر آید
قطران تبریزی – دیوان اشعار – مقطعات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ای چرخ فلک خرابی از کینهٔ توست
بیدادگری شیوهٔ دیرینهٔ توست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینهٔ توست
خیام – رباعیات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ماهرویا ز غم عشق نگه دار مرا
مگذر از بیعت دیرینه و مگذار مرا
به محالی و خطائی که تو را هست خیال
خط مکش بر من و بیهوده میازار مرا
چند گویی که به یکبار زبونگیر شدی
من زبونم تو زبانگیر مپندار مرا
از همه خلق من امروز خریدار توام
گرچه هستند همه خلق خریدار مرا
تو شناسی که به جز من نسزد جفت تو را
من شناسم که به جز تو نسزد یار مرا
تا طلبکار سر زلف تو باشد دل من
با تو باشد به همه حال سروکار مرا
آیم ای دوست به نزدیک تو بارم ندهی
خود دلت بار دهد تا ندهی بار مرا
گر همی با من دلخسته تلطف نکنی
به تکلف چه دهی عشوهٔ بسیار مرا
امیر معزی – غزلیات