خانه / لغتنامه / معنی کلمه فراق و مترادف آن
معنی کلمه فراق و مترادف آن

معنی کلمه فراق و مترادف آن

در این پست از لغتنامه تور دانش با معنی و مفهوم کلمه فراق آشنا می‌شوید با ما همراه باشید.

معنی فراق

فراق در لغت به معنی جدایی و دوری است.

مترادف

هجر، مهجوری، مفارقت

متضاد

نزدیکی، وصال، نزدیک شدن

فراق به عربی

فراق

فراق در شعر فارسی

حافظ

ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت

وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت

در شگفتم که در این مدتِ ایامِ فراق

برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی

که دَمُ و همت ما کرد ز بند آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست

جای غم باد، مَر آن دل، که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت

بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد

طالع نامور و دولت مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح

ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت

معنی و مفهوم فراغ

حافظ

زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم
به راستان که نهادم بر آستان فراق

چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق

بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق

اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق

رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق

چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق

ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر می‌خورم ز خوان فراق

فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق

به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *