برای اطلاع از معنی کلمه دیکتاتور با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.
معنی دیکتاتور
دیکتاتور در لغت به معنی «کسی که دیکته میکند» میباشد. این کلمه معمولاً برای افرادی به کار میرود که خودرأی و خودکامه هستند.
معنی کلمه دیکتاتور در فرهنگ معین
خودرأی، مستبد
مترادف دیکتاتور
خودکامه، فرمانروای مطلق، مطلق العنان، صاحب اختیار، مستبد
حکمران مستبد، زورگو، قلدر
فرمانروایی که با قدرت و زور حکومت و افکار و عقاید خود را بر مردم کشورش تحمیل میکند.
دیکتاتور به انگلیسی
Dictator
حکومت دیکتاتوری چیست؟
به حکومتی که حاکم آن بدون رضایت افراد تحت حاکمیت، رهبری کند، برای آنها تصمیم بگیرد و اجرا کند بدون هیچ تلاشی برای جلب رضایت مردمش، حکومت دیکتاتوری میگویند. حکومت دیکتاتوری چیزی شبیه به استبداد و خودکامگی میباشد.
به عبارت دیگر دیکتاتوری، معادل «حکومت بدون رضایت مردم» است و در مقابل کلمه دموکراسی، به معنی «دولتی که قدرت از مردم دارد»، قرار میگیرد.
دیکتاتور در شعر فارسی
در طوف حبش دیدم دی موسولینی میگفت
کاین قطعه بدین خوبی مستعمره بایستی
ما ملت مفلس را نان و ماکارونی گشت
در سفرهٔ ایتالی کبک و بره بایستی
هیتلر به جوابش گفت کبک و بره لازم نیست
در سفره دیکتاتور نان و تره بایستی
بردست یکی سودان خوردستی یکی کنگو
ما را هم از افریقا سهمی سره بایستی
آریتره فرسخها دور است ز سومالی
پیوسته به سومالی آریتره بایستی
سلطان حبش گفتا انگل نبود لازم
گر نیز یکی باید انگلتره بایستی
بودم که ادن میگفت دیشب به امیرالبحر
بحریهٔ ما را کار چون فرفره بایستی
ایتالی ناکس را ثروت به خطر انداخت
این جثه به زیر قرض تا خرخره بایستی
دیروز امیرالبحر می گفت به چنبرلن
از بهر دفاع ملک مالی سره بایستی
این نیروی دریایی کافی نبود ما را
در قبضهٔ ما از مانش تا مرمره بایستی
ملک الشعرای بهار – قصاید – زبان حال موسولینی دیکتاتور ایتالیا، قبل از فتح حبشه