در این مقاله با معنی کلمه فضل همراه تور دانش باشید
معنی فضل
فضل به معنی برتری، بینش، حکمت و دانایی است.
فضل نقش مصدر دارد و آوا شناسی آن به صورت fazl است. اسم پسر و جمع عربی آن فضول است.
مترادف فضل
دانش، علم، فرهنگ، کمال، معرفت، رجحان، زیادت، احسان، بخشش، کرم، فرهیختگی، نیکویی اخلاق، لطف، توجه، رحمت، برتری در دانش، افزونی، سخاوت.
متضاد
نادانی، اخلاق بد
معادل فضل در زبان انگلیسی :
favour grace, excellence, merit, learning, art, distinction, erudition, scholarship
معنی فضل عربی به فارسی
آنچه كه انسان را شايسته و بزرگوار كند.
فضل در شعر فارسی
گرچه در گیتی نیابی هیچ فضل
مرد از او فاضل شده ست و زودیاب
گر دل کمال و فضل بود مرد را خطر
چون خوار و زار کرد بس این بی خطر مرا
حافظ
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفتهست مشو ایمن از او
اگر امروز نبردهست که فردا ببرد
در خیال این همه لعبت به هوس میبازم
بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
جام مینایی می سد ره تنگ دلیست
منه از دست که سیل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار
خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد