خانه / لغتنامه / معنی کژی و مخالف آن
معنی کژی و مخالف آن

معنی کژی و مخالف آن

برای اطلاع از معنی کژی با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.

معنی کژی چیست؟

کژی به معنای کجی، ناراستی، انحراف، اعوجاج است.

مخالف کژی

راستی، درستی

مترادف کژی

انحنا، دروغ، نادرستی، خمیدگی

کژی به انگلیسی

perversity

کژی در شعر فارسی

جهانی پر از دشمن و پر بدان
نماند بع تو تاج تا جاودان

بدین گیتیت در نکوهش بود
به روز شمارت پژوهش بود

بگفت این و رخ سوی جاماسپ کرد
که ای شوم بدکیش و بدزاد مرد

ز گیتی ندانی سخن جز دروغ
به کژی گرفتی ز هرکس فروغ

میان کیان دشمنی افگنی
همی این بدان آن بدین برزنی

ندانی همی جز بد آموختن
گسستن ز نیکی بدی توختن

یکی کشت کردی تو اندر جهان
که کس ندرود آشکار و نهان

بزرگی به گفتار تو کشته شد
که روز بزرگان همه گشته شد

تو آموختی شاه را راه کژ
ایا پیر بی‌راه و کوتاه و کژ

تو گفتی که هوش یل اسفندیار
بود بر کف رستم نامدار

بگفت این و گویا زبان برگشاد
همه پند و اندرز او کرد یاد

فردوسی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

تا عمر بود، درستی آئین من است
بدخواه کژی، مسلک دیرین من است

آزادی و خیر خواهی نوع بشر
مقصود و مرام و مسلک و دین من است

فرخی یزدی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

بر سر راهی، گدائی تیره‌روز
ناله‌ها میکرد با صد آه و سوز

کای خدا، بی خانه و بی روزیم
ز آتش ادبار، خوش میسوزیم

شد پریشانی چو باد و من چو کاه
پیش باد، از کاه آسایش مخواه

ساختم با آنکه عمری سوختم
سوختم یک عمر و صبر آموختم

آسمان، کس را بدین پستی نکشت
چون من از درد تهیدستی نکشت

هیچکس مانند من، حیران نشد
روز و شب سرگشته بهر نان نشد

ایستادم در پس درها بسی
داد دشنامم کسی و ناکسی

رشته را رشتم ولی از هم گسیخت
بخت را خواندم ولی از من گریخت

پیش من خوردند مردم نان گرم
من همی خون جگر خوردم ز شرم

دیده‌ام رنگی ندید از رخت نو
سیر، یک نوبت نخوردم نان جو

این ترازو، گر ترازوی خداست
این کژی و نادرستی از کجاست

در زمستانم، تف دل آتش است
برف و باران خوابگاه و پوشش است

آبرو بردم، ندیدم از تو روی
گم شدم، هرگز نکردی جستجوی

گفتش اندر گوش دل، رب وَدود
گر نبودی کاردان، جرم تو بود

پروین اعتصامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *