برای اطلاع از معنی کلمه منعزل با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.
معنی منعزل
در لغتنامه دهخدا به معنی گوشهگزین و دور، آورده شده است.
منعزل به معنی جدا شده، دور از تماشا و یا دور از دسترس است. به طور کلی، واژه منعزل به فردی یا چیزی اشاره دارد که از بیرون جدا شده و در محیطی تنها یا دور از دسترس است. به عنوان مثال، فردی که در جایی که دور از شهر و آشوب است زندگی میکند، میتواند به عنوان فردی منعزل توصیف شود. همچنین ممکن است یک مکانی به دلیل دور بودن از شهر و جمعیت، به عنوان یک مکان منعزل توصیف شود.
تلفظ منعزل
مُنْعَزِل
منعزل از ولایت یعنی چه؟
در اصطلاح حقوقی منعزل به کسی میگویند که از سمت و مقام خود برکنار شده باشد.
منعزل به انگلیسی
retired
تفاوت عزل و منعزل
این کلمات بیشتر در حقوق کاربرد دارد و تفاوت عزل و منعزل در مورد قیم به کار میرود. زمانی که قیم مرتکب کاری شود که صلاحیت او را برای قیم بودن از دست بدهد، در این صورت دادستان وی را از قیم بودن، عزل میکند. اما منعزل شدن زمانی است که اعمالی خارج از اراده و اختیار قیم رخ میدهد و در نتیجه آن قیم خود به خود از سمتش عزل میشود.
منعزل در شعر فارسی
…
مانده ام تنها خدایا همدمی
دل پر از راز است یا رب محرمی
ای خدا کو محرمی تا ساعتی
صحبتی داریم اندر خلوتی
یا کنار دشتی و دیوانه ای
تا بگویم از جهان افسانه ای
یا یکی فولاد بازو رستمی
تا بهم پیچیم در میدان دمی
پنجه اندر پنجه ی هم افکنیم
لرزه اندر خاک رستم افکنیم
یا کناری ای خدا از این میان
تا بگیرم گوشه ای زین مردمان
همتی تا در ببندم خلق را
همکشم بر سر بکنجی دلق را
عزت ار خواهی برو عزلت گزین
عزت و عزلت ردیف اند و قرین
منعزل لیکن رهاند خویش را
بهره ای نبود ازو درویش را
لیک در صحبت ز چه بیرون کشی
هر دمی صد کور اگر داناوشی
گر کشی یک کور از چاه ای فلان
به که خود بالا کشی تا آسمان
گر برداری حاجت بیچاره ای
به که خوانی چل کرت سی پاره ای
در رضای یک مسلمان ده قدم
به که سالی طی کنی راه حرم
طاعت ما را هزار آفت بود
زانکه معظم رکن آن قربت بود
پاک باید از نفاق و از ریا
پای تا سر پرخلوص و پرصفا
جزو جزوش را پی احکام هست
صد هزاران غول و سیصد دام هست
لیک کار مؤمنان را ساختن
سینه شان را از غمی پرداختن
هرچه باشد شادی آن دولتی ست
خود نه محتاج خلوص قربتی ست
در ازایش هست اجری بی حساب
قربت ار باشد فزون گردد ثواب
چاره ی بیچاره ای را ساختن
خود لوای دولت است افراختن
ملا احمد نراقی – مثنوی طاقدیس – تتمه حکایت پسر مهتر تاجر