در این پست از توردانش با معنی کلمه زوال و مترادف آن آشنا میشوید.
معنی کلمه زوال
این کلمه به معنی نیستی، ویرانی، نابودی و فروپاشی است.
مترداف
نسخ، هلاک، انحلال، انهدام، سقوط، انقراض، محو، انحطاط، اضمحلال، افول، بطلان
زوال پرست یعنی چه
به معنی مردهپرست است.
معنی کلمه زوال در عربی
پُر حرکت، حرکتکنندهٔ بسیار
وقت زوال چه ساعتی است
هنگامی که خورشید از وسط آسمان به سمت مغرب و غروب کردن میرود را وقت زوال ظهر مینامند. اگر در یک منطقه جغرافیایی زمان اذان ظهر را بدانید ساعت زوال خورشید را متوجه شوید. زمانی که خورشید در وسط آسمان قرار دارد وقت اذان ظهر است.
زوال در شعر فارسی
حافظ
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
ز رکن آباد ما صد لوحش الله
که عمر خضر میبخشد زلالش
میان جعفرآباد و مصلا
عبیرآمیز میآید شمالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بجوی از مردم صاحب کمالش
که نام قند مصری برد آنجا
که شیرینان ندادند انفعالش
صبا زان لولی شنگول سرمست
چه داری آگهی چون است حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد
دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
چرا حافظ چو میترسیدی از هجر
نکردی شکر ایام وصالش
مولانا
امروز روز شادی و امسال سال گل
نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
گل را مدد رسید ز گلزار روی دوست
تا چشم ما نبیند دیگر زوال گل
مستست چشم نرگس و خندان دهان باغ
از کر و فر و رونق و لطف و کمال گل
سوسن زبان گشاده و گفته به گوش سرو
اسرار عشق بلبل و حسن خصال گل
خاقانی
علم عشق عالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است
اختیاری نبود عشق مرا
که ضروری و حالی افتاده است
اختر عشق را به طالع من
صفت بیزوالی افتاده است
دست بر شاخ وصل او نرسد
ز آنکه در اصل عالی افتاده است
خوش بخندم چو زلف او بینم
زآنکه شکلش هلالی افتاده است
هرچه دارد ضمیر خاقانی
در غمش حسب حالی افتاده است