در این پست از تور دانش با معنی و مفهوم کلمه مصباح آشنا میشوید.
معنی کلمه مصباح
این کلمه به معنی چراغ و وسیلهای برای روشنایی است. در قدیم به چراغ مصباح میگفتند. همچنین بعنوان یک نام پسرانه با ریشه عربی در ثبت احوال ثبت شده است.
مترادف
سراج، فانوس
تلفظ مصباح
مِصْباحْ
جمع مصباح
مصابیح
مصباح در شعر فارسی
گر تو بر دل مسکین من نبخشایی
چه لازمست که جور و جفا برم چندین
به صدر صاحب دیوان ایخان نالم
که در ایاسهٔ او جور نیست بر مسکین
خدایگان صدور زمان و کهف امان
پناه ملت اسلام شمس دولت و دین
جمال مشرق و مغرب، صلاح خلق خدای
مشیر مملکت پادشاه روی زمین
که اهل مشرق و مغرب به شکر نعمت او
چو اهل مصر به احسان یوسفند رهین
بسی نماند که در عهد رأی و رأفت او
به یک مقام نشینند صعوه و شاهین
ز گوسپند بدوزد، رعایت نظرش
دهان گرگ و بدرد دهان شیر عرین
معین خیر و مطیع خدای و ناصح خلق
به رای روشن و فکر بلیغ و رای رزین
زهی به سایهٔ لطف تو خلق را آرام
خهی به قوت رای تو ملک را آیین
گر اقتضای زمان دور باز سرگیرد
بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین
تو آن یگانهٔ دهری که در وسادهٔ حکم
به از تو تکیه نکردست هیچ صدرنشین
چو فیض چشمهٔ خورشید بامداد پگاه
که در تموج او منطمس شود پروین
فروغ رای تو مصباح راههای مخوف
عنان عزم تو مفتاح ملکهای حصین
خدای، مشرق و مغرب به ایلخان دادست
تو بر خزاین روی زمین حفیظ و امین
قضا موافق رایت بود که نتوان بود
خلاف رای تو رفتن مگر ضلال مبین
مخالفان تو را دست و پای اسب مراد
بریده باد که بیدست و پای به تنین
تمام ذکر تو ناگفته ختم خواهم کرد
که خوض کردم و دستم نمیدهد تبیین
لن مدحتک سبعین حجة دأبا
لما اقتدرت علی واحد منالسبعین
کمال فضل تو را من به گرد مینرسم
مگر کسی کند اسب سخن به زین به ازین
ورای قدر منست التفات صدر جهان
که ذکر بندهٔ مخلص کند علیالتعیین
برای مجلس انست گلی فرستادم
که رنگ و بوی نگرداندش مرور سنین
سعدی