خانه / اطلاعات عمومی / معنی کلمه عنان و مترادف آن
معنی کلمه عنان و مترادف آن

معنی کلمه عنان و مترادف آن

با معنی کلمه عنان در این مقاله همراه توردانش باشید.

معنی عنان

عنان به معنای دهانه اسب، لگام، پالهنگ، کنترل، زمام و افسار است.

 عنان‌ کشیدن : توقف‌ کردن، زمام اسب را کشیدن و از حرکت بازداشتن.
 عنان از کف دادن : از دست دادن اختیار و کنترل.
 عنان گران کردن : متوقف کردن اسب، از حرکت باز داشتن اسب

تلفظ عنان

تلفظ عنان به صورت [ ع ِ ] نان است.

 در زبان عربی

زمام، لجام

در زبان انگلیسی

rein: کنترل، زمام، عنان، افسار، لجام
curb: جدول، زنجیر، لبه پیاده رو، بازداشت، عنان
bridle: افسار، پالهنگ، دهانه، مهار، عنان، قید

عنان در شعر فارسی

حافظ

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد

وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند کرمش داد من غمگین داد

من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد

خوش عروسیست جهان از ره صورت لیکن
هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد

بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

در کف غصه دوران دل حافظ خون شد
از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد

line

فردوسی

چو آمد سپه دید بر جای خویش
درفش فروزنده بر پای پیش

جز از جنگ و پیکار چاره ندید
خروش از میان سپه بر کشید

ز گرد سواران هوا بست میغ
چو برق درخشنده پولاد تیغ

هوا را تو گفتی همی برفروخت
چو الماس روی زمین را بسوخت

به مغز اندرون بانگ پولاد خاست
به ابر اندرون آتش و باد خاست

برآورد شاه از کمین گاه سر
نبد تور را از دو رویه گذر

عنان را بپیچید و برگاشت روی
برآمد ز لشکر یکی های هوی

دمان از پس ایدر منوچهر شاه
رسید اندر آن نامور کینه خواه

یکی نیزه انداخت بر پشت او
نگونسار شد خنجر از مشت او

ز زین برگرفتش بکردار باد
بزد بر زمین داد مردی بداد

سرش را هم آنگه ز تن دور کرد
دد و دام را از تنش سور کرد

بیامد به لشکرگه خویش باز
به دیدار آن لشکر سرفراز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *