خانه / لغتنامه / معنی یاغی، مترادف و متضاد آن
معنی یاغی

معنی یاغی، مترادف و متضاد آن

در این پست از تور دانش با معنی و مفهوم کلمه یاغی آشنا می‌شوید.

معنی یاغی

یاغی یعنی سرکش، نافرمان، گردنکش، اهل طغیان.

مترادف

متمرد، طغیانگر، متمرد

متضاد

مطیع، رام

معنی یاغی گری

نافرمانی، گردن کشی

یاغی در شعر فارسی

چارچیزت بردهد از چار چیز
نشنود این نکته جز اهل تمیز

هر که زو صادر شود این چارکار
بیند آن چار دگر بی‌اختیار

هر که در پایان کاری ننگرد
عاقبت روزی پشیمانی خورد

هر که نکند احتیاط کارها
بر دلش آخر نشیند بارها

هر که او استیزه با سلطان کند
کار خود را سر بسر ویران کند

هرکه او یاغی شود با پادشاه
روز او چون تیره شب گردد سیاه

هر که گشت از خوی بدناسازگار
دوستان از وی کنند بی شک فرار

عطار

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

شکایت‌ها همی‌کردی که بهمن برگ ریز آمد
کنون برخیز و گلشن بین که بهمن بر گریز آمد

ز رعد آسمان بشنو تو آواز دهل یعنی
عروسی دارد این عالم که بستان پرجهیز آمد

بیا و بزم سلطان بین ز جرعه خاک خندان بین
که یاغی رفت و از نصرت نسیم مشک بیز آمد

بیا ای پاک مغز من ببو گلزار نغز من
به رغم هر خری کاهل که مشک او کمیز آمد

زمین بشکافت و بیرون شد از آن رو خنجرش خواندم
به یک دم از عدم لشکر به اقلیم حجیز آمد

سپاه گلشن و ریحان بحمدالله مظفر شد
که تیغ و خنجر سوسن در این پیکار تیز آمد

چو حلواهای بی‌آتش رسید از دیگ چوبین خوش
سر هر شاخ پرحلوا به سان کفچلیز آمد

به گوش غنچه نیلوفر همی‌گوید که یا عبهر
باستیز عدو می خور که هنگام ستیز آمد

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مکن با او تو همراهی که او بس سست و حیز آمد

خمش باش و بجو عصمت سفر کن جانب حضرت
که نبود خواب را لذت چو بانگ خیز خیز آمد

مولانا

یک دیدگاه

  1. شعر عطار بسیار زیبا بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *