خانه / لغتنامه / معنی ابلق و معادل فارسی آن
معنی ابلق

معنی ابلق و معادل فارسی آن

برای اطلاع از معنی کلمه ابلق با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.

معنی و مفهوم ابلق چیست؟

ابلق به معنی دو رنگ است و معادل فارسی این کلمه «ابلک» یا پیسه می‌باشد. به جانورانی ابلق می‌گویند که دو رنگ سیاه و سفید داشته باشند. معمولاً جانورانی مانند اسب، گربه، گاو و انواع پرندگان دارای نژاد ابلق هستند.

کلمه ابلق به مجاز، روزگار و زمانه نیز معنی می‌شود.

مترادف ابلق

دو رنگ، سیاه و سفید

معادل انگلیسی ابلق

Pied

Piebald

ابلق در شعر فارسی

این کهنه رباط را که عالم نام است

وآرامگه ابلق صبح و شام است

بزمی‌ست که واماندۀ صد جمشید است

قصری‌ست که تکیه‌گاه صد بهرام است

خیام

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

دارند همه شگفت میران سپاه

از ابلق شاه و ابرش فرخ شاه

فرق است میان هر دو سبحان الله

کین سیر زحل دارد و آن رفتن ماه

امیر معزی

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

آه ازین دور چرخ و گوش افلاک

آه ازین اختران کجرو نا پاک

عبرت ازین روزگار و چرخ نگیری

تا بسواری چه چا بکند و چه چالاک

ابلق ایام بر تو پی سپرد گرم

چون سرت آویخته هزار بفتراک

صبح چو کوتاه عمر آمد ازینروی

هر نفس از دست چرخ جامه کند چاک

از پی کم عمریست اینکه بدینحال

لاله جگر سوختست و نرگس غمناک

کس نبرد جان بدر ز گردش ایام

کس نبرد سر برون ز چنبر افلاک

مرگ بفرسایدت اگر چه بزرگی

زانکه از و هم نرست سید لولاک

می نکند مرگ قصد جان تو! زنهار

دست اجل کی رسد بجان تو! حاشاک

این فلک بی هنر نگر که شب و روز

روی زمین میکند ز اهل هنر پاک

گر شکم آدمی ز خاک شود سیر

چون نشود سیر زادمی شکم خاک

جمال‌الدین عبدالرزاق

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

ای سروری که کوکبهٔ کبریات را

کمتر جنیبت ابلق ایام سرکشست

رای تو در نظام ممالک براستی

تیری که جیب گنبد گردونش ترکشست

اکنون که از گشاد فلک بر مسام ابر

پیکان باد را گذر تیر آرشست

وز برف ریزه گوشهٔ هر ابر پاره‌ای

تیغست گوییا که به گوهر منقشست

برحسب حال مطلع شعری گزیده‌ام

واورده‌ام به صورت تضمین و بس خوشست

گویم کسی که چهرهٔ روزی چنین بدید

خاصه چنین که طرهٔ شبها مشوشست

بر خاطرش هر آینه این شعر بگذرد

کامروز وقت باده و خرگاه و آتشست

چندان بقات باد ز تاثیر نه سپهر

کاندر زمانه طبع چهار و جهت ششست

انوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *