با معنی فروغ و هم خانواده آن در این مقاله همراه توردانش باشید.
معنی فروغ چیست ؟
فروغ در لغت به معنای درخشندگی و روشنایی است.
مترادف فروغ : ضیا، نور، تلالوء، پرتو، درخشش، تابش، تابندگی، برق، درخشش، پرتو، درخشندگی
متضاد فروغ : تاریکی، ظلمت، سیاهی
هم خانواده فروغ : کلماتی چون فرغت، فراغ، فراغت، وراغ و فارغ هم خانواده فروغ میباشند.
فروغ /foruq/ در زبان انگلیسی
blaze • فروغ, درخشندگی, نور درخشان
shine • درخشش, روشنی , تابش, برق, براقی, فروغ
luminosity • درخشش, فروزندگی, فروغ, نور افکنی
فروغ در شعر فارسی
حافظ
ای فروغِِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما
آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟
کَس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
بِه که نفروشند مستوری به مستان شما
بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
زان که زد بر دیده آبی، روی رخشان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گل دستهای
بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما
عمرتان باد و مراد ای ساقیانِ بزمِ جم
گر چه جام ما نشد پُر مِی به دوران شما
دل خرابی میکند، دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما، زلف پریشان شما
فردوسی
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خْوَرد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد
چقدر خوب که شعر هایی که توش کلمه ی فروغ هست رو نوشتین ممنونم