برای اطلاع از معنی کلمه عادت با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.
معنی عادت در لغتنامه دهخدا
رسم و آیین، روش، شیوه، منش، خو، سرشت
معنی عادت در فرهنگ فارسی
کلمه عادت در فارسی به معنای “آنچه که انسان به آن خو بگیرد” است. به عبارت دیگر، عادت یک رفتار یا عمل تکراری است که به مرور زمان تبدیل به بخشی از زندگی فرد میشود. عادتها میتوانند مثبت یا منفی باشند. عادتهای مثبت مانند ورزش کردن، مطالعه کردن، یا خوردن غذاهای سالم میتوانند به بهبود کیفیت زندگی فرد کمک کنند. عادتهای منفی مانند سیگار کشیدن، اعتیاد به مواد مخدر، یا پرخوری میتوانند به سلامت فرد آسیب برسانند.
عادتها معمولاً در دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرند. کودکان و نوجوانان بیشتر از بزرگسالان در معرض تأثیرات محیطی هستند و رفتارهای خود را بر اساس آنچه که میبینند و میشنوند شکل میدهند. به همین دلیل، والدین و مربیان نقش مهمی در شکلگیری عادتهای مثبت در کودکان و نوجوانان دارند.
عادتها را میتوان با تکرار و تمرین تغییر داد. اگر میخواهید یک عادت بد را ترک کنید یا یک عادت خوب را در خود ایجاد کنید، باید صبور باشید و به تلاش خود ادامه دهید.
هم خانواده عادت
الفت، انس، رسم، سنت، خلق، خو، رویه، متداول، معمول، رایج، مصطلح، مرسوم
متضاد عادت
غیرمعمول، غیرمتداول، غیرمرسوم، غیرمتعارف
ریشه عادت
واژه عادت در واقع از زبان سانسکریت وارد زبان فارسی شده و املای صحیح آن در این زبان «آدت» است. واژه سانسکریت “آدت” به معنای “خو گرفتن، عادت کردن” است. بعدها این کلمه در زبان عرب به صورت «عادت» نوشته شد، و تا امروز همانگونه مانده است.
جمله سازی با کلمه عادت
- او عادت دارد هر روز صبح ورزش کند.
- من عادت دارم قبل از خواب کتاب بخوانم.
- سیگار کشیدن یک عادت بد است.
- اعتیاد به مواد مخدر یک عادت مخرب است.
عادت به انگلیسی
habit
custom
rule
routine
groove
manner
mannerism
practice
rote
trick
use
wont
عادت در شعر فارسی
هر چند که آدمی ملک سیرت و خوست
بد گر نبود به دشمن خود نیکوست
دیوانه دل کسیست کین عادت اوست
کو دشمن جان خویش میدارد دوست
ابوسعید ابوالخیر – رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ای بزرگی که باغ رادی را
شاخ بأس تو فتح بار آورد
تیغ تیز تو در مصاف عدو
شرک را تا به حشر کار آورد
حیدری صولتی و خنجر تو
عادت و رسم ذوالفقار آورد
کف بارنده مبارک تو
جود را موسم بهار آورد
بنده مسعود سلمان را
نزد تو بخت پایدار آورد
چون نبودش ز نام خود نیمی
نیمی از نام خود نثار آورد
مسعود سعد سلمان – دیوان اشعار – مقطعات