در این پست از لغتنامه تور دانش با معنی کلمه ملال آشنا می شویم.
معنی ملال
ملال به معنای حالتی است که شخص احساس میکند به دلیل تکرار و یکنواختی فعالیتها یا موقعیتهایی که در آن قرار دارد، از انجام آنها خسته شده است و دیگر تمایلی به ادامه ندارد. همچنین ملال به معنای بیاعتمادی، به ستوه آمدن، دلتنگی، بیرغبتی و کماشتیاقی نیز است.
مترادف
بیزاری، افسردگی، اندوهگینی
متضاد ملال
انبساط
معنی ملال آور
آنچه که سبب آزردگی خاطر، به ستوه آمدن و دلتنگی شود.
ملال در شعر فارسی
دل و جان را در این حضرت بپالا
چو صافی شد رود صافی به بالا
اگر خواهی که ز آب صاف نوشی
لب خود را به هر دردی میالا
از این سیلاب درد او پاک ماند
که جانبازست و چست و بیمبالا
نپرد عقل جزوی زین عقیله
چو نبود عقل کل بر جزو لالا
نلرزد دست وقت زر شمردن
چو بازرگان بداند قدر کالا
چه گرگینست وگر خارست این حرص
کسی خود را بر این گرگین ممالا
چو شد ناسور بر گرگین چنین گر
طلی سازش به ذکر حق تعالا
اگر خواهی که این در باز گردد
سوی این در روان و بیملال آ
رها کن صدر و ناموس و تکبر
میان جان بجو صدر معلا
کلاه رفعت و تاج سلیمان
به هر کل کی رسد حاشا و کلا
خمش کردم سخن کوتاه خوشتر
که این ساعت نمیگنجد علالا
جواب آن غزل که گفت شاعر
بقایی شاء لیس هم ارتحالا
مولانا
🌸🌸🌸
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال
که دیده سیر نمیگردد از نظر به جمال
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
به تیغ هندی دشمن قتال مینکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصیحت کنان ما این است
که ترک دوست بگویم تصوریست محال
به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به در نرود همچنان امید وصال
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیده خونین نبشته صورت حال
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
به ناله کار میسر نمیشود سعدی
ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال
سعدی