برای اطلاع از معنی کلمه دمساز با این پست از لغتنامه تور دانش همراه باشید.
معنی دمساز چیست؟
دمساز در لغت به معنای “همدم”، “همراز”، “همصحبت”، “همنشین”، “موافق”، “سازگار”، “دمخور” است. به عبارت دیگر، دمساز کسی است که با دیگری همدل، همفکر، همسلیقه و همزبان است و با او میتواند به راحتی ارتباط برقرار کند و از معاشرت با او لذت ببرد.
مترادف
انیس، خوگرفته، دمخور، همراز، مونس، دوست، موافق
متضاد
ناسازگار، مخالف، دشمن
دمساز در شعر فارسی
زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست
عمر جاویدان عذاب جاودانی بیش نیست
لاله بزمآرای گلچین گشت و گل دمساز خار
زین گلستان بهره بلبل فغانی بیش نیست
میکند هر قطره اشکی ز داغی داستان
گرچه شمعم شکوه دل را زبانی بیش نیست
آنچنان دور از لبش بگداختم کز تاب درد
چون نی اندام نحیفم استخوانی بیش نیست
من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن
ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست
تکیه بر تاب و توان کم کن که در میدانِ عشق
آن ز پا افتادهای وین ناتوانی بیش نیست
قوت بازو سلاح مرد باشد کآسمان
آفت خلق است و در دستش کمانی بیش نیست
هر خس و خاری درین صحرا بهاری داشت لیک
سربهسر دوران عمر ما خزانی بیش نیست
ای گل از خون رهی پروا چه داری؟ کان ضعیف
پر شکسته طایر بیآشیانی بیش نیست
رهی معیری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به شب از دزد باشد وحشت و روز از عسس ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
دریغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را
ز بس ماندیم در کنج قفس، گر باغبان روزی
کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره آوای جرس ما را
ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید
سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را
در این تاریکی حیرت ، به دل از عشق برقی زد
مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را
بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی
که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را
اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی
کنون درنه قدم، زیرا نبینی زین سپس ما را
خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی
درین بیداد ظلمانی فروغ عشق بس ما را
هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم
بهار آخر به جایی میرساند این هوس ما را
ملکالشعرا بهار