برای دانستن معنی گزاف و مترادف گزافه گویی در این مقاله همراه تور دانش باشید
معنی گزاف
گزاف در لغت به معنای عبث، بیهوده و بی اساس است.
مترادف:
هرز، مفت، لاف، بی اساس، چرت، مبالغه آمیز
مفهوم گزاف:
گزاف در اصل ریشه عربی دارد و در زبان عربی به آن، جزاف گویند. گزاف در انجام کار و سخن گفتن استفاده می شود.
مترادف گزافه گویی:
بیهودهگفتن، حرف مفت زدن، لافزدن، حرف عبث گفتن، حرف چرت گفتن
معنی گزاف کاری: اگر کسی کار بیهوده و بی اساس و نتیجهای را انجام دهد کار او را گزاف کاری گویند.
حرف گزافه: اگر گسی حرف بیهوده و بر اساس تخمین و گمان زند، حرف او را گزافه یا گزافه گویی گویند.
در انگلیسی:
Bombastic: گزافه
extravagant: گزافه
useless: بیهوده، بیشتری
vain: بیهوده
Futile : بیهوده
Abaaoud: عبث
Exorbitant: گزافه
گزاف در شعر فارسی
عطار
عشق آمد و آتشی به دل در زد
تا دل به گزاف لاف دلبر زد
آسوده بدم نشسته در کنجی
کامد غم عشق و حلقه بر در زد
فردوسی
چو شاپور بنشست بر جای عم
از ایران بسی شاد و بهری دژم
چنین گفت کای نامور بخردان
جهاندیده و رایزن موبدان
بدانید کان کس که گوید دروغ
نگیرد ازین پس بر ما فروغ
دروغ از بر ما نباشد ز رای
که از رای باشد بزرگی به جای
همان مر تن سفله را دوستدار
نیابی به باغ اندرون چون نگار
سری را کجا مغز باشد بسی
گواژه نباید زدن بر کسی
زبان را نگهدار باید بدن
نباید روان را به زهر آژدن
که بر انجمن مرد بسیار گوی
بکاهد به گفتار خود آبروی
اگر دانشی مرد راند سخن
تو بشنو که دانش نگردد کهن
دل مرد مطمع بود پر ز درد
به گرد طمع تا توانی مگرد
مکن دوستی با دروغ آزمای
همان نیز با مرد ناپاکرای
سرشت تن از چار گوهر بود
گذر زین چهارانش کمتر بود
اگر سفلهگر مرد با شرم و راد
به آزادگی یک دل و یک نهاد
سیم کو میانه گزیند ز کار
بسند آیدش بخشش کردگار
چهارم که بپراگند بر گزاف
همی دانشی نام جوید ز لاف
دو گیتی بیابد دل مرد راد
نباشد دل سفله یک روز شاد
بدین گیتی او را بود نام زشت
بدان گیتیاندر نیابد بهشت
دو گیتی نیابد دل مرد لاف
که بپراگند خواسته بر گزاف
ستوده کسی کو میانه گزید
تن خویش را آفرین گسترید